کد مطلب: ۶۴۷۱
تعداد بازدید: ۱۹۰
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۸
همه باید بدانند | ۳
ما اگر دو موجود را با هم مقایسه کنیم که یکی از آن‌ها عالم و دیگری جاهل باشد، این مطلب را وجداناً درک می‌کنیم که موجود عالم کامل‌تر و با اثرتر و ارزنده‌تر از جاهل می‌باشد. بدین جهت می‌توانیم حکم کنیم که علم یکی از کمالات اصل وجود است. سایر صفات کمال را نیز با همین مقایسه می‌توانیم بشناسیم.

فصل اوّل: خداشناسی | ۲


دوران کودکی


اکنون بخش دیگری از زندگی خودمان را در نظر بگیریم:

ما هنگامی که به دنیا آمدیم موجود ناتوانی بودیم؛ نمی‌توانستیم راه برویم تا برای خودمان غذا تهیه نماییم؛ دست‌های ما قدرت نداشتند غذا را بردارند؛ دندان نداشتیم تا غذاها را بجویم؛ معده‌ی ما توانایی هضم غذا را نداشت؛ در حال کودکی، غذایی مناسب‌تر از شیر برای ما تصور نمی‌شد.
هنگامی که به دنیا آمدیم، شیر گوارا در پستان مادرمان پیدا شد. مهر و علاقه‌ی ما، در دل مادرمان قرار داده شد، تا ما را دوست بدارد و شب و روز از ما نگهداری کند و برای پرستاری ما هرگونه رنج و ناراحتی را تحمل نماید.
قدری که بزرگ شدیم و دست و پا و چشم و گوش و معده و روده‌های ما توانایی بیش‌تری پیدا کردند و به خوردن غذاهای سنگین‌تر نیازمند شدیم، کم‌کم دندان‌هایی در دهانمان رویید تا بتوانیم غذاهای دیگر را بخوریم.


داوری کنید!


چه کسی به ما این همه محبت نموده و هنگام خردسالی و ناتوانی تمام احتیاجاتمان را پیش‌بینی کرده است؟ چه کسی جهان پهناور هستی و این همه ستارگان بزرگ و خورشید درخشنده را آفریده است؟ چه کسی این جهان بزرگ را آفریده و با نظم و ترتیب دقیق به گردش انداخته است؟ چه کسی زمین و ماه را با نظم و حساب دقیق به گردش انداخته است؟ پیدایش منظم شب و روز و بهار و تابستان و خزان و زمستان به اراده‌ی نیرومند کیست؟ چه کسی چشم و گوش و زبان و معده و قلب و کلیه و کبد و روده و شش و دست و پا و مغز و اعصاب و سایر اعضای بدن ما را با این ظرافت و مهارت آفریده است؟!
آیا ممکن است طبیعت بی‌شعور و اراده، علت پیدایش اندام‌ها و اعضای شگفت‌انگیز انسان و حیوانات باشد، در صورتی که هر یک از اعضا، مانند چشم مثلاً به قدری دقت و ریزه‌کاری در آن به کار رفته که دانشمندان پس از دقت و کنجکاوی فراوان نمی‌توانند به تمام ریزه‌کاری‌های آن عضو احاطه کنند؟! نه چنین امری هرگز امکان ندارد، بلکه خدای مهربان است که همه چیز را آفریده و جهان بزرگ هستی را اداره می‌کند. اوست که همیشه بوده و هست و به دیگران هستی می‌دهد. خدا بندگانش را دوست دارد و تمام نعمت‌ها را برای آنان آفریده است. ما خدای مهربان را دوست داریم و در مقابلش فروتنی می‌کنیم و از دستوراتش اطاعت می‌نماییم، و جز خدا کسی را سزاوار اطاعت و پرستش نمی‌دانیم، و در مقابل غیر او سر تعظیم و بندگی فرود نمی‌آوریم.


هر موجود ممکن علت می‌خواهد


هر یک از موجودات جهان آفرینش را که مورد دقت و بررسی قرار دهیم، و در چگونگی وجودش بیندیشیم، این مطلب را بالوجدان درک می‌کنیم که از خود وجود ندارد و وجود، عین ذاتش نیست. در مقام ذات خالی از وجود و عدم است. و نسبت به هر یک از وجود و عدم قابلیت دارد. چنین موجودی را ممکن می‌نامند؛ مثلاً اگر آب را در نظر بگیریم، این مطلب را وجداناً درک می‌کنیم که آب حقیقتی است غیر از وجود و غیر از عدم. نه بالذات مقتضی وجود است نه مقتضی عدم، بلکه نسبت به هر یک از آن‌ها لااقتضاست: می‌تواند وجود را بپذیرد و هم می‌تواند عدم را قبول کند.
همه‌ی حوادث و پدیده‌های جهان، مانند آب، در مقام ذات خالی از وجود و عدم می‌باشند. در این‌جا عقل شما می‌گوید: موجودات و پدیده‌های جهان، چون در مقام ذات خودشان وجود ندارند، اگر خواستند موجود شوند، باید عامل دیگری احتیاج و نقص ذاتی آن‌ها را برطرف سازد و به آن‌ها هستی بدهد.
موجودات در مقام ذات، فقیر و نیازمندند، تا دیگری فقر آن‌ها را برطرف نسازد و لباس هستی بر قامتشان نپوشد، موجود نخواهند شد.
تمام پدیده‌های جهان که ناقص الذات و ممکن هستند، و از خودشان استقلال و وجود ندارند، باید به وجود کامل و مستقل و بی‌نیازی که هستی عین ذاتش باشد و عدم و نابودی برایش ممکن نباشد، منتهی شوند. چنین وجود کاملی را واجب الوجود و خدای جهان می‌دانیم. خدا عین وجود و هستی است؛ عدم و نابودی درباره‌اش تصور ندارد. به ذات خویش پایدار است و سایر موجودات به او نیازمند و وابسته‌اند. و از وجودش هستی می‌گیرند.


صفات خدا


صفات خدا، به طور کلی به دو بخش تقسیم می‌شوند: صفات ثبوتی و صفات سلبی، یا صفات جمال و صفات جلال.


صفات ثبوتی


هر صفتی که از کمالات اصل وجود باد و ارزش وجودی موصوفش را زیادتر کند و ذات او را کامل‌تر گرداند ـ به شرط این‌که جسم بودن موصوف و تغیُّر او لازم نیاید ـ صفت ثبوتی و صفت جمال نامیده می‌شود، مانند: علم، قدت، حیات، تکلم، اراده.
ما اگر دو موجود را با هم مقایسه کنیم که یکی از آن‌ها عالم و دیگری جاهل باشد، این مطلب را وجداناً درک می‌کنیم که موجود عالم کامل‌تر و با اثرتر و ارزنده‌تر از جاهل می‌باشد. بدین جهت می‌توانیم حکم کنیم که علم یکی از کمالات اصل وجود است. سایر صفات کمال را نیز با همین مقایسه می‌توانیم بشناسیم.
خدای جهان، دارای تمام صفات کمال و جمال می‌باشد و همه‌ی آن‌ها برای ذات او ثابت هستند.

برای اثبات مطلب به دو دلیل ساده اکتفا می‌کنیم:
دلیل اول:

هر کمال و خیر و خوبی که در جهان وجود دارد، همه را خدا آفریده و به موجودات ارزانی داشته است. زیرا چنان‌که مخلوقات در اصل وجودشان به خدا محتاج هستند، در کمالات وجودی و صفات جمال نیز به او احتیاج دارند. چنان‌که اصل وجود را، خدا به آن‌ها داده و از خویشتن استقلالی ندارند، کمالات وجودی را نیز از خدا می‌گیرند. پس خالق خود موجودات و صفات کمالی آن‌ها خداست.
و اکنون اگر اندکی تأمل کنید، عقلتان می‌گوید: خدایی که این همه کمالات را به مخلوقات عطا کرده، ممکن نیست ذات خودش از آن کمالات خالی باشد. اگر خودش نداشت نمی‌توانست به دیگران عطا کند؛ زیرا سرچشمه و منشأ کمالات، از آن‌ها خالی نخواهد بود. چراغ تا خودش روشن نباشد، نمی‌تواند روشنی‌بخش دیگران باشد. روغن اگر چرب نباشد، نمی‌تواند چیزهای دیگر را چرب کند. تا آب خودش ‌تر نباشد نمی‌تواند سایر چیزها را تر کند.
ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستی‌بخش
 
دلیل دوم:

ذات خدا، هستی مطلق می‌باشد و هیچ‌گونه حد و نقصی ندارد. چون محدود و ناقص نیست، احتیاجی به غیر ندارد و وجودش را از دیگری نگرفته؛ یعنی واجب‌الوجود است. بنابراین، هر صفتی که از کمالات وجود باشد، برای خدا ثابت است، و ذات او نسبت به آن، حد و مرزی ندارد و فاقد آن نخواهد بود؛ اگر ذات خدا کمالی را نداشته باشد، محتاج و محدود خواهد شد و واجب‌الوجود و بی‌نیاز بالذات نخواهد بود.
از این دلیل و دلیل سابق استفاده می‌شود که ذات پروردگار جهان، از هر جهت کامل و غیرمحدود است و تمام کمالات وجودی و صفات ثبوتی را داراست.


بعضی از صفات ثبوتی


1.قدرت: خدا قادر و تواناست؛ یعنی هر کار ممکنی را که بخواهد، می‌تواند انجام دهد، و از انجام هیچ کاری عاجز نیست؛ نسبت به هیچ کاری مجبور و ناچار نیست؛ برای توانایی او حد و مرزی وجود ندارد و قدرتش بی‌انتهاست.
2. علم: خدا عالم و داناست؛ یعنی همه چیز را می‌داند و به تمام موجودات و پدیده‌های جهان علم و احاطه دارد، و چیزی بر او مخفی نیست. حتی از افکار و نیت‌های بندگانش آگاه است. در همه حال، به همه چیز احاطه دارد.
3.حیات: خدا حیات دارد و زنده است؛ یعنی موجودی است که کارهایش را از روی علم و قدرت و اراده انجام می‌دهد. خدا مانند سایر زندگان نیست که زنده بودنشان از راه حرکت و نفس کشیدن و غذا خوردن شناخته می‌شود، بلکه چون کارهایش را از روی علم و قدرت و اراده انجام می‌دهد، حیات برایش اثبات می‌شود.
4.اراده: خدا مرید است؛ یعنی کارهایش را از روی اراده و قصد انجام می‌دهد و مانند آتش نیست که در سوزاندن اراده ندارد. وجود خدا وجود کاملی است که با اراده کار می‌کند و مانند فاعل‌های بی‌اراده، ناقص نیست.
5. بینایی: خدا بصیر و بیناست، یعنی تمام حوادث و پدیده‌های دیدنی را می‌بیند و هیچ پدیده‌ای از نظرش غایب نیست.
6 .شنوایی: خدا سمیع و شنواست؛ یعنی تمام شنیدنی‌ها را می‌شنود و از هیچ صدایی غافل نیست.
7 و 8. قدیم و ابدی: خدا قدیم است؛ یعنی همیشه بوده و مسبوق به عدم نیست. و ابدی است یعنی همیشه خواهد بود و نابودی برایش امکان ندارد.
خدا هستی مطلق می‌باشد و وجود عین ذات اوست. به همین جهت، در وجود احتیاجی به دیگران ندارد و همیشه بوده و همیشه خواهد بود. وجود را کسی به او نداده تا باز ستاند. خدا برتر از زمان و موجودات زمانی است و گذشته و آینه ندارد.
9. تکلم: خدا متکلم است؛ یعنی می‌تواند حقایقی را برای دیگران اظهار کند و مقاصدش را به آنان بفهماند.
این‌گونه صفات، صفات ثبوتی نامیده شده و برای ذات خدا اثبات می‌شوند.


یادآوری لازم


ما چون در ذات و صفاتمان ناقص هستیم، نمی‌توانیم بدون حواس و آلات جسمانی کاری را انجام دهیم. قدرت داریم ولی بدون دخالت اعضا، نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. قوه‌ی شنوایی داریم، ولی بدون گوش و اعصاب نمی‌توانیم بشنویم، قوه‌ی بینایی داریم ولی بدون کمک چشم و اعصاب نمی‌توانیم بشنویم، قوه‌ی بینایی داریم ولی بدون کمک چشم و اعصاب نمی‌توانیم ببینیم. امّا ذات خدا چون در نهایت درجه‌ی کمال است و صفاتش نیز در حد اعلای کمال قرار دارند، بدون چشم می‌بیند، بدون گوش می‌شنود، بدون اعضا و جوارح کار می‌کند، بدون اعصاب و مغز می‌فهمد.
راه دیدن و شنیدن تنها این نیست که به وسیله‌ی چشم و گوش انجام گیرد. به طوری که اگر دیدن و شنیدن بدون حواس انجام گرفت بگوییم: دیدن و شنیدن نیست. بلکه حقیقت دیدن و شنیدن جز این نیست که دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها از شخص پوشیده و مخفی نباشد، گرچه بدون دخالت حواس باشد. ذات و مدارک علمی ما هم اگر ناقص و محدود نبودند و می‌توانستیم بدون دخالت چشم ببینیم و بدون دخالت گوش بشنویم، یقیناً دیدن و شنیدن بر آن‌ها صادق بود. چنان که در عالم خواب بدون چشم و گوش طبیعی می‌بینیم و می‌شنویم.
اما خدای جهان، چون از جهت ذات و صفات در نهایت مرتبه‌ی کمال وجودی قرار دارد، افعال و کارهایش نیز با کارهای بشر متفاوت است و هیچ احتیاج و نقصی به کارهایش راه ندارد.


خودآزمایی


1- کدام موجودی را ممکن می‌نامند؟
2- بعضی از صفات ثبوتی خداوند را نام ببرید.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی‌مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: